ورزش بوشهر: حیرت آور نبود، تعجب هم نمی شود کرد خیلی مرد باشی غم و شادی را در هم می ریزی و سئوالات بیشماری پشت سر هم در برابرت قد علم می کنند یک ایرانی مخلص و پر از مردم بودن و کاردان وقتی گفت: (صدای من را از ایران می شنوید) گریه ام گرفت نه بخاطر فوتبال، نه بخاطر صدای نازنینش و نه بخاطر آنچه که به جهان فوتبال تعلق دارد، گریه کردم در مقابل بزرگی و مردانگی و ایرانی بودن مردی که می تواند بهترین باشد در سطح آسیا و اروپا و به آن افتخار کنی اما می خواهند بی صدا باشد صدائی نداشته باشد مثل اینکه جلو گلو و حنجره شجریان بزرگ را گرفته باشی و افطار را بی ربّنا در رمضان های مبارک با تکه نان قطیر و بیاتی باز کنی، می گویند عالم بی عمل یعنی خیرش به هیچکس نمی رسد اما بعضی ها نقاش اند چشم بسته بر اشیاء نقش می زنند برگ ها را از پشتش می خوانند و می دانند در آنسوی دیوار چه می گذرد و نام خودشان را نه در سربرگ اوراق بلکه در دل و جان مردم به گرو می گذارند تا هر جا پا بگذاری با یک ودیعه ناب بخودت افتخار کنی و بگوئی اینجا سرزمین من است این هستیم یعنی نفس در نفس و ریز شدن و بزرگ شدن و در کوچه و خیابان با نوازش نسیم همراه و همسفر بودن و شکستن من ها و ما شدن، شما هزاران اجرا کننده را در پشت درهای بسته بسازید و بخورد مردم بدهید باور کن نمی شود، آدم دلش آشوب می گیرد می خواهد آنچه را می بیند و می شنود بالا بیاورد مثل غذای چند روز و چند هفته در ملاله خانه مانده که بوی کهنگی به خودش گرفته و دل را بهم می زند و می خواهی استفراق کنی.
ذوالفقار با دو فرق در پیشانی بدون علی (ع) ذوالفقار نیست ذوالفقار وقتی ذوالفقار شد که خیبر و خندق شکنی مثل علی (ع) آن را در دست گرفت، ربّنا وقتی از حنجره شجریان بیرون آمد ما را در آسمان و زمین ولو کرد، باید یوسین بولتی پیدا شود تا زیر 10 ثانیه دویدن در 100متر بر جاذبه زمین غلبه پیدا کند، باید نانی باشد تا گرسنگی را احساس نکرد باید آرامش و رفاهی باشد تا مردم با نشاط و شاد شوند باید فردوسی پوری باشد تا گزارش های فوتبالی و تفسیر آن بدل بنشیند و به قول خودش کیف کنیم اگر همیشه در فکر آش و سبزی بیمار خود باشیم چگونه می توانیم از پله های ترقی بالا برویم و بخودمان بگوئیم دل خوش سیری چند، چگونه می توانیم در جامعه جامه را از تن دیگران بیرون بکشیم و پاره پاره کنیم و بعد برای عاقبلت رفتن با خرید قبرهای میلیاردی در مناطق پر گل و گیاه و خوش خواب آخرت خودمان را به حراج بگذاریم و بخیال خودمان جبران گذشته کنیم، وقتی نفس از قفسه سینه بیرون پرید دیگر بر نمیگردد یعنی خداحافظ پسرم، برادرم، همسرم، قوم و خویش و بستگانم زمان زنده بودن و جوانی عشق بود که همه کارهای نیک را به لقایش بخشیدی و برای چند صبا عمر ناقابل با چند دانه جو معامله کردی، دنیای آخر را در دنیای امروز می توانی خریداری و اتفاقا بیمه کنی، با کاریکاتور بولت نمی شود رکورد دو 100 متر جهان و المپیک را شکست داد هر چقدر هم که این تصویر شبیه او باشد اما یوسین لئو بولت نخواهد شد همانطور که حنجره شجریان ساختنی نیست.
همیشه گفته اند حقیقت از دل افراد بوجود می آید این سلیقه و نگاههای متفاوت است که از جمع بندی آنها واقعیت ها آشکار میشود مگر اینکه ما از رسیدن به حقیقت هراس داشته باشیم و بخواهیم از واقعیت ها فرار کنیم یادتان می آید یک روز گفتم از صحرای کربلا هم به فوتبال روز جهان رسید امروز چند اشاره می کنم شما در این صحرای پر بلا چه دیدید اسارت از کربلا تا شام و از شام به کربلا، آتش زدن خیمه ها و به یغما بردن اموال و بریدن انگشت دختر بچه ها برای رسیدن به یک انگشتر و تشنگی و به نیزه رفتن سرها شما هم ظلم را دیدید و هم تنهائی آیا کسی نیست که مرا یاری کند و یا فریاد اگر دینی هم در دنیا ندارید لااقل آزاد مرد باشید شما وقتی همه این جور و جفاها و مصیبت ها را کنار هم می گذارید به یک فاجعه می رسید اباعبدالله می دانست که با 72 نفر نمی شود جلو دهها هزار شمشیر بدست ایستاد اما یک چیزی فراتر از حق و حقیقت در کربلا موج افراخته بود و آنها را عاشق ماندن کرده بود (شجاعت) شما اگر شجاع نباشید با بهترین مربیان و بازیکنان و تمرینات و تأمین مالی رسیدن به پیروزی برایتان مشکل می شود و نمی توانید توانائی های خود را در زمین بازی پیاده کنید، برای رسیدن به عدالت باید شجاع باشید وگرنه مجبورید خیلی وقت در مقابل حق و حقیقت و عدالت چشمهایتان را روی هم بگذارید و اسم آنرا مدیریت صحنه بازی بنامید فردوسی پور از گزارشگران و مجریانی بود که هیچوقت چشمهایش را روی حقیقت برای اجرای عدالت نمی بست و برای اینکار نزدیک به 6 سال او را از برنامه 90 شبکه سه دور کردند اما شجاعت و عدالت و صدای ماندگار او را هیچوقت نتوانستند خاموش کنند و همچنان در فضای فوتبال و ورزش طنین انداز است.