محمد جهان افروزیان؛
ورزش بوشهر: در شرایط فعلی ایران جوان در یکی از حساس ترین زمان عمر فوتبالی خود قرار دارد. بعد از اینهمه اتفاقات خوب و بد و درگیری های گاه لجوجانه و گاهی با حساب و بعضا بدون کتاب و منطق و طوفانهای بلاخیز و ایجاد یک آرامش نسبی موقت همه توقع داشتند تا این تیم گلیم خود را عالمانه و فوتبالی با جذب بازیکنان قابل اعتماد و مستعد در تهران از آب بیرون بکشد یک تیم روپا سرحال و قابل رقابت با حریفان، نه فله ای و باری بهرجهت، دورترین ایران جوانی هم آرزوی موفقیت برای این تیم دارد، خودمان را به کوچه علی چپ نزنیم، همه می گویند ما عاشق ایران جوان هستیم از عزیزان بساز و بفروش گرفته تا برادران یخ دربهشتی و می گویند عشق چیزی را نمی شناسد چونکه عشق آید خجل گردد بیان، اما عشق یعنی شرافت یعنی عقل یعنی پاکی و پاکدستی و بی آلایشی عشق یعنی ذوب شدن و خالص شدن در برابر همه ناخالصی ها و مردم، ایران جوان را در این روزها و در این سال ها آنقدر ضعیف و لاغر و بی روح کرده اید که هر تازه به دوران رسیده ای به خودش حق میدهد تا برای او تصمیم بگیرد، قرار است ایران جوان را به کجا بکشانیم چرا طرح و برنامه نمی دهید، اگر یک روز گفتند، هیئت مدیره خواب - کمیته فنی و انضباطی خواب - مدیر و مدیرفنی خواب بکسی برنخورد. ما اگر می خواهیم زمین هم بخوریم باید به روش خودمان و فوتبالی زمین بخوریم همینطور که برای پیروزی هم باید روش و استراتژی خودمان را دنبال کنیم، وقت تنگ بود خودمان با دستمان آن را تنگ تر کردیم زحمات دوستان بر کسی پوشیده نیست اما همه به این باور رسیده اند که در هدف گیری از نظر ساختاری فنی و غیرفنی با مشکل روبرو هستند، زمان را نمی شود به عقب برگرداند اگر قدر لحظه های درون زمان را ندانیم چه در حمله و چه در دفاع زندگی فوتبالی ترمز پیروزی را کشیده ایم، همه بعد از تغییرات در ایران جوان منتظر یک تحول چشم گیر و شاخص بودند ای کاش خداوند دویست سال عمر با عزت و برکت به این سهامداران میداد اما امسال را آخر عمر سهامداریشان در باشگاه ایران جوان قرار میداد.
این خودسوزی ها یک روز دامن این باشگاه را خواهد گرفت و آن را به آتش خواهد کشید. این برای دومین بار است که ایران جوان در عمر حیات خود دو شقه می شود یک روز در میان بازیکنان و یک روز در میان سهامداران، شق دیروز ایران جوان شد باشگاه پاس و شق دیگرش شد همین ایران جوان امروزی که در میان دو گروه سهامدار رزمی کار و سیاسی کار دست و پا می زند و آرزوی همه دوستداران و هواداران واقعی ایران جوان این است که یک روزی ازاین خندق بلا جان سالم بدر کند.
10 سال آقای پورکبگانی مختک ایران جوان را جنباند و برایش لالائی خواند حالا دست روزگار آقای وزیری را دایه دار و مختک گردان این باشگاه کرده است البته می گویند بند ناف این نوزاد هفتاد ساله را برای سال دوم انشقاق شدن کس دیگری بریده است که امیدواریم هم مبارک باشد و هم بخیر بگذرد.
نگذارید جوجه های ایران جوان را همیشه آخر پاییز شمارش کنند، تمامی این جار و جنجال ها و خون دل خوردنها و تغییرات در آخر در یک چیز خلاصه می شود، نود دقیقه بازی و نتیجه گرفتن.
توضیح:
هی ، های ، هوی – برگرفته از شعر آتشی است آنجا که می گوید: هی ، های ، هوی شبانعلی عاشق زانوی اشتران اجدادت را با بند ببند.
شتربانان و چوپانان استان بوشهر در دشت ها و صحراها برای صدا زدن و هشدار این حروف را بیان می کنند.